سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

ببخشید! شما محبوب مرا ندیده اید؟

    نظر

سلام.
خوبی؟ ... خسته ام از »خوبیم و جز دوری تو ملالی نیست«. خسته ام از نامه های »اینجا هوا خوبست و ...« یا »خبرت دهم، فلانی دانشگاه قبول شد...
عادت کرده ایم که بگوییم منتظریم. عادت کرده ایم بعد از هر صلواتمان بگوییم: »... وَ عَجِّل فَرَجَهُم« یا این که بعد از هر نماز دعای فرج را بخوانیم. حتی از روی عادت برای سلامتی امام زمان (عج) صلوات نذر می کنیم. به نبودنش، به نیامدنش، به انتظارمان عادت کرده ایم.
آن قدر در این آخرالزمان در فتنه غرق شده ایم که یادمان رفته مدینه فاضله یعنی چه؟ انگار عادتمان شده که هر روز، خبر یک قتل، یک تصادف مرگبار یا یک سرقت را بشنویم. مثل این که اگر پنج شنبه ها منتظر نباشیم، یکی از کارهای روزمره مان را انجام نداده ایم. یا فکر می کنیم اگر صبحهای جمعه در مراسم دعای ندبه شرکت نکنیم، از دوستانمان عقب مانده ایم. آخرین باری که صبح جمعه بیدار شدیم و از این که »او« نیامده بود، دلمان گرفت؛ کی بود؟ عزیزی می گفت: »خیلی وقتها منتظریم. منتظر تلفن کسی که دوستش داریم، یا نامه ای که باید می رسیده و نرسیده؛ یا کسی که باید می آمده. چندبار از این دست انتظارها برای آن کسی که مدعی انتظارش هستیم، داشته ایم؟ ... یک جای کار می لنگد.« راست می گفت. یک جای کار می لنگد ...